شماره ‌های پیشین
 
شماره اول
شماره دوم
 

 



«يگانه عظمت يك كشور، عدالت است.»

البر كامو


همایون مبلغ

نسخهء پی دی اف

كامو و جنبش مقاومت در برابر فاشسيم

البر كامو از آن دسته نويسندگانی است كه نيازی به معرفی ندارد. حوزه‌های ادبی و فلسفی و جنبش‌های روشنفكری فرانسه و اروپا بعد از پايان جنگ جهانی دوم – به نوعی- از آثار و افكار اين نويسندهء انسان‌گرا متاثر گرديده است.

كامو نويسنده‌ای است عدالت‌خواه و متعهد كه با وجود تنگ‌دستی و بيماری كار رسمی و اداری را ترك می‌گويد و برای انجام رسالت‌های اجتماعی و اخلاقی و دفاع از آرمان‌های انسانی –در الجزاير سال‌های 1935- همزمان با فعاليت‌های هنری و ادبی، با مسؤليت تمام روزنامه‌نگاری را انتخاب می‌كند1. ايمان راسخ كامو به انسان و عدالت، كاموی جوان و ايده‌ آليست‌ را بسوی كمونيزم می‌كشاند. كامو  در سال 1934 عضو حزب كمونيست فرانسه، شاخهء الجزابر می‌شود. كامو ازينكه عرب‌ها و مسلمانان الجزايری در سرزمين خودشان به عنوان شهروندان درجه دو از تمام حقوق اجتماعی، سياسی و انسانی محروم اند، در ميان آن‌ها تبليغ می‌كند. حمايت كامو از دادخواهی مسلمانان الجزاير، حزب كمونيست فرانسه را برآشفته می‌سازد و به او اخطار داده می‌شود كه از پشتيبانی حقوق عرب‌های الجزايری دست بردار شود؛ چيزی‌كه به نوبهء خود، كامو را خشمگين ‌می‌سازد. كامو در سال 1935 از حزب كمونيست فرانسه استعفا داده برای هميشه با اين حزب قطع رابطه می‌كند.

كامو با با پيشنهاد پاسكال پيا (Pascal Pia)، روزنامه الجزيرهء جمهوريخواه (Alger républicain) را بنيان می‌گذارد.2

حرفهء روزنامه‌نگاری كامو در «الجزيرهء جمهوريخواه» از همان آغاز با مشكلات، درد سر و خطر همراه می‌شود. نوشته‌‌ها و گزارش‌های تحقيقی كامو كه در اكثر آن‌ها شرايط ناگوار زندگی عرب‌های الجزاير انعكاس داده می‌شد، مقامات رسمی فرانسوی را در الجزاير نسبت به كامو بدبين می‌سازد. كامو  در يكی از گزارش‌های تحقيقی اش در منطقهء كابيلی3 الجزاير، نابرابری ميان عرب‌ها و اروپايی‌ها و درد و رنج اعراب را بدين‌گونه بيان می‌كند: «در سحرگاهان، در تيزی اوزو (Tizi-Ouzou)كودكان ژنده‌پوشی را ديدم كه بالای محتويات زباله‌دانی‌يی با سگان گلاويز شده بودند. در برابر پرسش‌هايم، يك كابيل [اهل كابيلی] پاسخ داد: «تمام صبح‌ها وضع همين طور است.»

- در منطقه جمعه سريج (Djémaa-Saridj) مردان (عرب‌ها) از 8 تا 10 فرانك و زنان 5 فرانك در روز مزد می‌گيرند. در حومهء ميشلی (Michelet) دستمزد متوسط روزانه زراعتی با اضافه غذا، 5 فرانك در بدل 10 ساعت كار است. ولی از همين مزد بدون آگاهی دادن طرف مقابل، بی‌درنگ باقی‌ماندهء ماليه را كثر می‌كنند. گاهی تماميت مزد مصرف برداشت [ماليات] می‌شود.

- نوصد كودك بومی همين‌حالا از مكتب محروم اند...

ناشايسته است، گفته شود كه مردم كابيل با فلاكت سازگار می‌شوند. چه فرومايه است، به زبان آورده شود كه اين مردم نياز‌های يكسان با ما ندارند...»4

مقاله‌های كامو در مقايسه با نوشته‌های مطبوعات هم‌ريخت و رسمی الجزاير اين چنين از قاطعيت و شفافيت برخوردارند؛ چيزی‌كه دستگاه سانسور كارداران استعماری فرانسه در الجزاير را بر آن می‌دارد تا وجود كامو در الجزاير را تهديدی برای امنيت ملی ارزيابی نموده و بدين سان او را از الجزاير اخراج نمايند. كامو در سال  1940 مجبور می‌شود الجزيره را به قصد پاريس ترك كند.

كامو بازهم با پيشنهاد و سفارش پاسكال پيا در پاريس در روزنامهء «عصر پاريس» (Paris-Soir)به كار آغاز می‌كند. كامو هنوز با آب و هوای پاريس خو نكرده بود كه طنين چكمه‌پوشان نازی بروی خيابان‌های پاريس تا كوچه‌ها و پس‌كوچه‌های اين شهر انعكاس می‌كند. با اشغال پاريس روزنامه‌ها عقب نشينی می‌كنند و كامو -كه رومان بيگانه را به پابان رسانده است- با «عصر پاريس» راهی شهر كلرمون فران (Clermont-Ferrand) می‌شود. با همه‌گير شدن سانسور و جو خفقان، كامو روز نامهء «عصر پاريس»‌ را ترك می‌كند و به شهر ليون (Lyon)  پناهنده می‌شود. بعد از اقامت چند ماهه، كامو دوباره به الجزاير بر میگردد و در سال 1942 به فرانسه بازگشته و در شبكهء جنبش مقاومت ضد فاشيزم هتلری به فعاليت آغاز می‌كند. نام اين شبكه «جنبش آزادی بخش فرانسه» است -ائتلافی از دو جريان مقاومت- ارگان نشراتی اين سازمان روزنامه‌ای است بنام «نبرد» كه اولين شماره آن در دسمبر 1941 به صورت مخفيانه از چاپ بيرون می‌آيد. «نبرد» از همين تاريخ به بعد هم ارگان نشراتی و هم نام اين جنبش مقاومت ضد فاشستی را احتوا می‌كند.

تمام نسخه‌های «نبرد» از اولین تا آخرين شمارهء آن با اين جملهء ژورژ كلمانسو5 آغاز می‌شود ‌«در جنگ و همين‌طور در صلح، حرف آخر از آن كسانی است كه هرگز تسليم نمی‌شوند».

«نبرد» كه تا پايان جنگ جهانی دوم به شكل زير زمينی چاپ می‌شود، در شرايط بسيار دشوار خفقان، با نگارش مقاله‌های انتفادی، انعكاس اخبار و پخش اعلاميه‌های ضد فاشيستی نقش سازنده‌ای را در افشا و تقبيح جنايات اشغالگران نازی و اجيران داخلی شان بازی نموده، و درين راه با دادن تاوان های زياد معنوی و انسانی، صدای اعتراض " انسان آزاد" و عدالت‌خواهی "وجدان بيدار" را فرياد می‌كند.

انتشار اين روزنامه بعد از جنگ هم ادامه می‌يابد و كامو از 21 اگست 1943 تا 3 جون 1947 به حيث مدير مسئول و سرمقاله نويس «نبرد»6 به به اعتبار و وقار آن می‌افزايد.

تماميت مقاله‌ها و سر مقاله‌های كامو در كتابی بنام «كامو در نبرد» بوسيلهء ژاكلين ليوی-ولانسی گردآوری و به شكل  موضوعی تدوين شده است. اين كتاب در 746 صفحه در سال 2002 به وسيله انتشارات گليمر از چاپ بيرون آمده است.

ترجمه «ياغی‌ها»7 كه در آن جنايت‌های «مليشه‌ها» و خاينينی كه به مردم و ميهن شان پشت كرده‌ جاده را برای اشغالگران «صاف» می‌سازند، برگرفته از همين كتاب است.

 «ياغی‌ها» به گوشه‌ای از تاريخ معاصر فرانسه اشاره دارد و نیز حكايت از شرايط بسيار ناگوار و غم‌انگيز اشغال اين كشور توسط نازی‌ها می‌کند. اما آنچه بيشتر  کامو درين نوشتهء كوتاه به آن تكيه می‌ کند، خيانت اجيران «خودی» (فرانسوی) است كه درقصاوت و جنايت و خدمتگذاری به بيگانگان، «وجدان كرخت»  شان از هيچ فرومايگی‌ دريغ نمی‌كند؛ آنچه بدبختانه ما خود در كشور مان در طول سه دهه شاهد آن بوديم.


پاورقی

1- Camus par lui-même / « ÉCRIVAINS DE TOUJOURS » / aux éditions du seuil 1963 MORVAN LEBESQUE.

2- همان‌جا ص 20.

3-  كابيلی Kabylie كه  ريشهء عربی آن همان "قبائل" است؛ منطقه‌ای است كوهستانی كه در شمال الجزاير موقعيت دارد. فرانسوی‌ها به اين منطقه كابيلی و به باشندگان آن كابيل می‌گويند.

4- همان‌جا ص 40

5- ژوژ كلمانسو (1841 – 1929)Georges Clemenceau  ژورناليست و سياستمدار فرانسوی بود. او كه درسال های 1906 و 1909 به ترتيب وزير داخله و نخست وزير فرانسه شد، با استعمارگرايی مخالفت می‌كرد. روزنامهء «سپيده دم»l’Aurore  كه به مديريت او نشر می‌شد، اعتراز نامهء معروف زولا Zola را –من متهم می‌كنم-  به دفاع از دريفيوز  Dreyfusمنتشر نمود.

6- Camus à Combat / Par JACQUELINE LÉVI-VALENSI / Édition Gallimard 2002.

7-« Les hors-la-loi »

COMBAT CLANDESTIN, N° 56, AVRIL 1944

Page 126-128

Camus à Combat

Collection : Cahiers Albert Camus

Éditeur : Gallimard

Éditoriaux ET ARTICLES D’ALBERT CAMUS

1944-1947

ÉDITION ÉTABLIE

PRÉSENTÉE ET ANNOTÉE

PAR JACQUELINE LÉVI-VALENSI

Date de parution : Novembre 2002

ISBN : 2070759423

نبرد، نسخهء مخفی، شمارهء 56، اپريل 1944

برگرفته از كتاب: «كامو در نبرد»

سرمفاله‌ها و مقاله‌های البر كامو

1944-1947

چاپ تهيه وحاشيه‌نويسی از

ژاكلين ليوی-ولانسی

انتشارات: گليمر 2002

ترجمهء همايون مبلغ

كامو

ياغی‌ها

مليشه چيست؟ آدم هنگاميكه‌ به رسانه‌های [چاپی] پاريس دست می‌يابد، در لابلای آن می‌خواند كه مليشه بزرگترين اميد است و آخرين شانس. و اين آخرين شانس نبايد از دست برود. اين ها همه به درك [آنچه گفته شد] كمك می‌كند. چه مليشه از امری دفاع می‌كند و اين امر برخلاف ادعای او با حفظ نظم [و امنيت عمومی] هيچگونه رابطه‌ای ندارد. مليشه از جان و منافع، از خفت‌ و معاملات پشت پرده بخشی كوچكی از مردم فرانسه [آن‌ گروه از فرانسوی‌های كه با اشغالگران نازی همكاری ‌می‌كردند] دفاع می‌كند كه در برابر فرانسه قد بلند كرده اند و اينك با فرا رسيدن پيروزی تهديد به نابودی می‌شوند.

مليشه جنايت را در خدمت ذلت به كار می‌گيرد. و همينطور جنايت را در راه خدمتگذاری به خيانت.

 از چهار سال بدين‌سو دشمن ازين‌كه مردم فرانسه را در برابر هم‌ديگر بر انگيزد، يك روز هم دست‌بردار نبوده است. [درين راستا] همه فرصت‌ها برای او مناسب بوده است. و اما به جاست، گفته شود كه در كمتر از چهار سال، [دشمن] بر آن شده است كه شماری اندكی از مردمان بی‌عزت [خودی] را مصمم سازد كه در برابر فرانسه و عزيزترين شهروندانش دست به سلاح ببرند. براستی، در خلال اين چهار سال جنون‌آور و شرم‌ساری در ميان ما  رئيسان دولت، وزيران و [دستگاه] پوليسی كه آگاهانه و ناآگاهانه، از روی ترس يا ضعف در خيانت و يا هم در  سستی و كاهلی به سود آلمان ها عمل كرده اند. و همچنان فرانسوی‌های هم وجود داشته اند كه در جبهه‌های دوردست به جنگ رفته اند تا از آرمان آنانی [نازی‌ها] دفاع كنند كه ميهن شان [فرانسه] را شكنجه می‌كرده‌اند. چهار سال تمام لازم بود برای اينكه سپاهی از جيره‌خواران مزدور و سفاك بسيج شده [با ارادهء] مصمم به دشمن فرانسه بر ضد خود فرانسه یاری رسانند. چهار سال تبليغات آلمان می‌بايست تا پرده از [روی] «قهرمان دو جنگI» بردارد كه میپذيرد مدال‌های افتخاری اش را در پست‌ترين و منحط‌ترين اعمال پوليس به كثافت بكشد.

اين مردمان آفتابی شده اند و موجوديت شان به ذات‌خود برای عدالت مشكل خلق می‌كند. چنانچه هميشه پيش می‌آيد، سگانارل برآن است تا بهتر از دون ژوان عمل كندII، مزدور از ارباب هم مبالغه می‌كند. در چنين موقفی، [اربابان] متيقن‌ اند كه پيش‌خدمتان [شان] روش و آداب [مزدوری] را نيكو آموخته اند.

آنها [درحاليكه] خودشان را پاسدار امنيت جا می‌زنند، با بی‌باكی تمام زن و شوهری كهن سالی را می‌ربايند، در ميدان‌گاهی برهنه‌ای شان نموده و با وسايل پيشرفتهء شكنجه، نابود شان می‌كنند. آنها [ از يك طرف] ادعای تعلق به فرانسه‌ء قهرمانI را می‌كنند و [از سوی ديگر] طوری كه در همين تازگی در نيس IIINice پيش آمد از آلمان ها شش شهروند فرانسه را تحويل می‌گيرند كه (اكثر شان به دلايل باطل) توسط گشتاپوIV دستگير شده اند تا آنها را شكنجه نموده قيافه های شان را [با ضربهء مشت ولگد] خرد و خمير نمايند و رهسپار گور شان كنند. آنها جار می‌زنند كه مدافعان قانون اند ولی ميهن‌پرستان را در برابر دادگاه اوباشان قرار داده بعد از يك محاكمهء نمايشی، بلافاصله به رگبار می‌بندند. قهرمان دو جنگI ادعا بر ادامهء يك سنت پسنديدهء فرانسوی می‌كند كه گويا از گروگان‌گيری، كشتن روشنفكران و كارگران، شكنجه و اهانت كردن مايه می‌گيرد و سپس با بهره‌برداری ازحمايت مطبوعات مزدور، دروغ و دشنام نثار  قربانيان خويش می‌كند. ولی در حقيقت،اين سنتی است كه ما آن را خوب می‌شناسيم. اين سنت در آن سوی راين [آلمان]Vدر قلب قهرمان جنگ ديگری زاده شده است. در موقف آقای درنانDarnand1  ، اين نه يك سنت كه يك خيانت است.

و درست همين [خيانت] است كه دشواری اجرای عدالت را آسان می‌سازد. زيرا، اگر برای آنانی كه خيانت كرده اند، پسنديده است كه ظواهر دادگاه رعايت شود، مليشه ازين چشم‌انداز خود قانون شكنی كرده است.

بايستی بسيار روشن باشد كه هر مليشه همزمان با امضای تعهد خود [به نازی‌ها]، بر حكم اعدام خود مهر زده است. با به پاخواستن عليه فرانسه، مليشه‌ها خود شان را خود از فرانسه رانده‌اند. شاخه‌های فاسد يك درخت نبايد بر تنه‌ی آن متصل بماند. بايد آنها از جا بركنده شده، خورد و ريز گردند و به زمين پرتاب شوند. و اين سرنوشتی است كه هر يك از جانيان دارنان Darnand1 انتظار آن را می‌كشند. دادگاه‌های نظامی بيهوده خواهند بود. مليشه به ذات خود، خود محكمهء خودش است. او خود، خودش را محكمه نموده و حكم اعدام اش را صادر كرده است. احكام دادگاه به اجرا خواهند آمد.

 

1دارنان ژوزف‌ (1897-1945) Darnand, Joseph، فهرمان كوماندو های جنگ 1914-1918 [جنگ اول جهانی] ستيزه‌گر فعال افراطی راست در بطن جنبش Action française در فاصله دو جنگ [جهانی] بود. پيش‌قراول همكاری با آلمان [نازی]، معاون وزير داخله در دولت ويشی Vichy، بنيان‌گذار ادارهء امنيت سربازان و مليشه‌ها كه به وسيلهء او رهبری می‌شد و هدف آن پيكار بر علبه جنبش مقاومت بود. او اول با پيته Pétain به سيگمارينگين Sigmaringen و سپس به ايتاليا رفت و در آنجا دستگير شده، محكوم به مرگ گرديد و در 10 اكتوبر 1945 تيرباران شد.

 توضيحات [از مترجم]

- Iهدف از «فهرمان دو جنگ» ژوزف دارنان Darnand Joseph و به ويژه مارشال پيته  Pétain است كه هردو در جنگ اول جهانی با پيروزی در برابر آلمان به عنوان قهرمانان جنگ تجليل شدند و صاحب القاب و مدال‌های افتخاری ملی گرديدند. در جنگ دوم جهانی با شكست و اشغال فرانسه بوسيله آلمان نازی، پيته و دارنان از همكاری با آلمان نازی هواداری نموده، اولی با هيتلر در 24 اكتوبر 1940به عنوان رئيس دولت معاهدهء «صلح» را امضا نمود و دومی در اگست 1941  ادارهء امنيت نظامی را بنيان نهاد كه پسان‌ترها ازسوی پيته با اعطای خودمختاری عام و تام و با رياست دارنان به سازمان مخوف امنيتی مليشه‌ها ارتقا يافت. اين سازمان با اعمال ترور، اختناق و شكنجه در ميان اقشار مختلف مردم  و جنبش مقاومت دست به جنايت‌های بی‌شماری زد.

- IIاشاره به يكی از نمايشنامه‌های مولير (Molière 1622-1673) نمايشنامه‌‌نويس فرانسوی است. اين اثر  كه بنام «دوم ژوان و يا بزم سنگ» در سال 1665 خلق شده است، چهره‌ء بی‌پيمان، قول‌شكن، افسونگر، بی‌بند و بار و كفرگويی را – كه همان دون ژوان باشد- به نمايش می‌گذارد كه نتنها به هيچ اصل اخلاقی احترام نمی‌گذارد بلكه آن را به استهزا هم می‌گيرد و سگانارل پيشخدمت او است.

Nice - III نيس شهريست در جنوب فرانسه.

IV -گشتاپو، حروف اول اين واژه‌های آلمانی است: Geheime Staatspolizei – پوليس مخفی دولت.

-Vفرانسوی ها به آلمان، آن سوی راين می‌گويندOutre-Rhin  . اين همان دريای راين است كه در هر دو كشور آلمان و فرانسه جاری است.